در هر موردی که از لزوم دگرگون سازی انسانها در زمینه مسایل تندرستی سخن می رود، فوراً موضوع آموزش بهداشت مطرح می شود. همه می گویند باید مردم را در باره موضوعات مختلف بهداشتی آموزش داد. اما کمتر می گویند چگونه؟ و اینکه چه اصول و قواعدی بر عملکردهای آموزش بهداشت حاکم است و عوامل تقویت و یا تضعیف کننده رفتارهای مورد تایید علوم بهداشتی کدامها هستند؟ و چگونه می توان دگرگونیهای مورد نظر را در رابطه با سلامت انسانها تا آنجا که به وی و محیط زندگیش مربوط می شود، بوجود آورد؟ و این بحثی است که در این مجموعه، در جریان بررسی مسایل مختلف آموزش بهداشت به آن پرداخته شده و نحوه دستیابی به زندگی سالم در پرتو توجهات لازم به امر آموزش بهداشت و پذیرش رفتارهای بهداشتی را بازگو کرده ایم.
در خاتمه از استاد محترم سرکار خانم پارسی نیا که پیوسته ما را در امر آموزش یاری رساندند تشکر و قدردانی می نماییم.
اعضاء گروه
زمستان 83
فصل 1
تعاریف و کلیات
آموزش بهداشت دعوتی است عام برای بالا بردن کیفیتها و استانداردهای زندگی و مشارکت مردم در فعالیتهای جسمی، روانی و اجتماعی. بدین ترتیب که مردم به نیازها و تمایلاتی گسسته یا پیوسته آشنایی پیدا می کنند و از ورای دیوار بلند سختی ها، باورهای نادرست یا ناآگاهی ها به دشت دانش و آگاهی می رسند و به زندگی خود رنگی تازه می بخشند. بهداشت راهی تازه برای زیستن نیست اما راهی تازه را برای بهتر زیستن هدیه می کند.
از آنجا که هر موضوع علمی تعاریف، مفاهیم و اصطلاحات و موضوعات خاص خود را دارد لذا در فصل آغازین تحقیق به ذکر کلیاتی در زمینه آموزش بهداشت پرداخته و مسایل گوناگونی چون: تعریف، تاریخچه، اهداف، مبانی و اصول آموزش بهداشت، طرح و تنظیم برنامه ها و فعالیتهای آموزش بهداشت و مراحل مختلف آن، نقش مربیان بهداشت، مسایل و مشکلات آموزش بهداشت، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
تعریف آموزش بهداشت
اگرچه آشکار است که هیچ کس نمی خواهد مریض باشد، ولی گاهی بروز بیماری غیرقابل اجتناب می باشد و احتمال اینکه در حال و آینده به بیماریهای مختلفی دچار شویم همواره وجود دارد. در زمانهای پیش از تاریخ، زندگی افراد بشر، شباهت زیادی به زندگی حیوانات داشت. همه چیز به طبیعت واگذار شده بود و آگاهی بشر در مورد بروز بیماری و غلبه بر آن بسیار اندک بود. لیکن با گذشت زمان و با پیشرفت های علمی، بشر کوشیده است که بیماری را رفع کند و تا جائی که امکان دارد زنده بماند.
بتدریج و به مرور زمان، آگاهی در مورد علل بیماری و راههای حفظ سلامتی افزایش یافته و علوم تخصصی نه تنها در رابطه با انسان، بلکه در مورد سایر امور زندگی نیز بوجود آمده است. از آغاز بوجود آمدن نظامهای پزشکی توسط یونانی ها، رومی ها، اعراب، مصری ها، هندیها و چینی ها، توسعه سریع و مستمری در روشهای شفابخشی بوقوع پیوسته است. علم پزشکی جدید امروزه خیلی از اسرار را در مورد مکانیزم عادی و غیرعادی بدن انسان و روشهای بهبود، آشکار نموده است.
در دوره قرون وسطی و انقلاب صنعتی که به دنبال آن در اروپا بوقوع پیوست، تعدادی کشفیات بعمل آمد که در شناخت علت بسیاری از بیماریهای عفونی کمک کرد. بعلاوه فعالیت های تجربی، ابزار اپیدمیولوژیکی را جهت تعیین کردن علل چندگانه بیماریهایی که انسان بدانها مبتلا می شود توسعه بخشید.
بلاهای اپیدمی همه گیر نظیر طاعون و وبا در کشورهای اروپایی در اوایل قرن از طریق کاربرد دانش کسب شده ریشه کن گردیدند. از نیمه قرن نوزدهم به بعد تاکید روزافزونی به امر پیشگیری از بیماری شده، امروزه به مسئله ارتقاء سلامتی اهمیت داده می شود.
سلامتی از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان رفاه کامل جسمی، روانی، و اجتماعی و نه فقط رهائی از بیماری یا علیلی تعریف شده است. این تعریف چنان تنظیم شده است که به فرد، نیاز به زندگی سالم و بهره مند شدن از سلامتی را از طریق اجتناب از بیماریها نوید می دهد. خدمات بهداشتی در سراسر جهان هدفشان رسیدن به بالاترین سطح سلامتی می باشد. برای تأمین سطح بالایی از سلامتی برای هر فرد و ادامه آن، لازم است نه تنها تسهیلات کافی و مناسب جهت تشخیص فوری بیماران، درمان، توانبخشی، و غیره بوجود آید بلکه همچنین بایستی برای فراهم آوردن مراقبتهای پیشگیری مناسب و ارتقاء سطح سلامت اقدام گردد.
هر کسی علاقمند به سالم بودن است ولی بهرحال، در زندگی روزمره، انسان به بسیاری از امر بطور دانسته یا نادانسته دست می یازد که او را مستعد بیماری می نماید که در برخی اوقات این بیماریها از طریق رعایت نکردن کامل رفتارهای بهداشتی شیوع پیدا میکنند.
عدم رعایت رفتارهای بهداشتی را می توان در هر جامعه آموزش دیده، بیسواد یا باسواد، ثروتمند یا فقیر و غیره مشاهده نمود. رفتارهای درست یا نادرست بهداشتی بخشی از فرهنگ می باشد. عادات، رسوم و سنت ها عمدتاً عواملی هستند که رفتار را در هر جامعه ای تحت تأثیر قرار می دهند. این عوامل همچنین توسط باورها، ارزشها، گرایشها و غیره تحت تأثیر قرار می گیرند.
برای اینکه مردم آماده شناخت و عمل کردن به شیوه های درست زندگی جهت حفظ سلامتی و اجتناب از بیماری باشند، نیاز به شکل دادن رفتار می باشد. آموزش مناسب برای تأمین اینگونه رفتار که شامل رفتار بهداشتی می باشد، همان آموزش بهداشت است زیرا، هنر و علم جلب مردم به یک فرایند یادگیری برای ایجاد رفتار مطلوب به منظور سلامت به آموزش بهداشت موسوم است.
آموزش بهداشت توسط صاحبنظران و مؤلفین به صورتهای مختلفی تعریف شده است که برخی از این تعاریف را به شرح زیر می توان بیان نمود:
-آموزش بهداشت عبارت از دانسته های زیستی، بهداشتی، اجتماعی، و تربیتی است برای کار با مردم بمنظور ایجاد و تغییر رفتار آنان در جهت بهبود سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان که توسط مربیان بهداشت و با استفاده از وسایل کمک آموزشی انجام می گیرد. به بیان دیگر کلیه مراحلی که جهت قبولاندن معیارهای بهداشتی و رد کردن معیارهای غلط طی می شود بنام آموزش بهداشت نامیده می شود.
-روندی از رشد را که شخص بخاطر کسب تجارب جدید، رفتار و نظرات بهداشتی خود را تغییر می دهد آموزش بهداشت می گویند.
-آموزش بهداشت رشته ای از بهداشت و برنامه های پزشکی است که شامل کوششهای برنامه ریزی شده در جهت تغییر رفتار فرد، گروه و جامعه می باشد. با این هدف که به درمان، توانبخشی، جلوگیری از امراض و پیشرفت ختم گردد.
-آموزش بهداشت معمولاً بمعنای کوششهای رسمی و برنامه ریزی شده ای است در جهت تحریک و گسترش تجربیات در زمانی خاص با روشی مشخص، طی چند مرحله تا منجر به پیشبرد آن آگاهیها، نظرات و رفتار بهداشتی گردد که تامین کننده بهداشت فرد، گروه و جامعه می باشد.
نکته قابل توجه، آموزش بهداشت مربوط به زمان خاص و افراد ویژه ای نبود بلکه تقریباً برای هر فردی در اجتماع بطور مستمر لازم می باشد. اشتباه است اگر فرض کنیم که آموزش بهداشت صرفاً برای افراد بیسواد یا کم سواد لازم است. بسیار اتفاق می افتد که حتی افراد با سطح تحصیلات بالا نیز در مورد موضوعات بهداشتی به حد کافی اطلاع ندارند و اگر هم می دانند رفتارهایشان کاملاً در جهت سلامت و بهداشت خوب نمی باشد.
برای مثال، مضرات پرخوری، سیگار کشیدن و مصرف بی رویه الکل ممکن است بخوبی برای فرد تحصیل مرده آشکار باشد ولی در زندگی روزمره امکان دارد رعایت اعتدال را نکند. لذا جنبه رفتار در آموزش بهداشت از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. بدون تأمین رفتار بهداشتی درست، آموزش بهداشت کامل نخواهد بود. در عین حال شناخت و آگاهی از دلایل پشت پرده رفتار خاص و شکل گیری گرایش مطلوب برای انجام رفتار نیز به همان اندازه مهم است.
خلاصه در یک کلام چنین می توان گفت، آموزش بهداشت عبارت از آموزش برای بهداشت یا آموزش در مورد بهداشت می باشد که می بایست با شناخت نیازهای بهداشتی و اقدام برای رفع آنها انجام پذیرد.
تاریخچه آموزش بهداشت
با اینکه آموزش بهداشت همواره یکی از فعالیتهای اساسی نیروی انسانی شاغل در خدمات درمانی و بهداشتی بوده است، اما به عنوان یک رشته علمی و در چارچوب یک حرفه خاص در حدود یک قرن است که آغاز به فعالیت کرده است. با این حال در سطح جهانی حتی تا اواسط قرن بیستم به عنوان یکی از وظایف اصلی در زمینه بهداشت عمومی نیز شناخته نشده بود. در حقیقت فعالیتهای منظم مبتنی بر طرح ریزی قبلی در آموزش بهداشت در سطح بینالمللی پس از تاسیس سازمان جهانی بهداشت در سال 1948 آغاز می شود که ایران نیز از کشورهای موسس آن بود.
یکی از فعالیتهای اولیه و مداوم سازمانهای بهداشتی کوشش در باره ارتقاء سطح دانش مردم و در نهایت مبارزه با بیماریها بوده است و بر این اساس بود که اولین اقدامات در آموزش بهداشت توسط سازمانهایی که با بیماری سل مبارزه می کردند معمول گردید. مبارزه با سل و فعالیتهای مرتبط با آن در طی سالیان متمادی توسط بسیاری از کشورهای دنیا معمول گردیده و سبب آگاهی توده وسیعی از مردم بویژه در کشورهای پیشرفته شد.
از این فعالیتها می توان به مواردی چون تشکیل نمایشگاهها، انتشار جزوات، چاپ بروشورها، انتشار مقاله در روزنامه های دیواری، سخنرانی ها و نمایش اسلاید اشاره نمود. با گذشت زمان، فیلم، سینما، مجله، رادیو، تلویزیون و سایر وسایل ارتباطی نیز اضافه شد. همگام با سایر تحولات علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جهان، متدرجاً فلسفه، اهداف و روشهای آموزش بهداشت نیز دستخوش دگرگونیهای زیادی گردید.
در ایران مدتها پس از تاسیس وزارت بهداری (سال 1320) عملاً فعالیتهای آموزش بهداشت در سطح محدودی از سال 1330 به بعد آغاز شد که در ابتدا فعالیتهای آن متوجه مسایل ریشه کنی مالاریا گردید و متدرجاً در طی سالهای بعد فعالیتهایی نظیر بهسازی محیط، تألیف مواد درسی و مطالب خواندنی و تهیه پوستر و بولتن را بر عهده گرفت. از سال 1340 به بعد واحد آموزش بهداشت وزارت بهداری تجهیز شد و بحالت فعال تری درآمد. بالاخره در سال 1351، اداره آموزش بهداشت به دفتر آموزش بهداشت تبدیل شده و عهده دار انجام رسالت های مربوط به آموزش بهداشت در سطح کشور گردیده است.
اهداف آموزش بهداشت
با دگرگونی مفهوم تندرستی و وسعت یافتن ابعاد آن در سالهای اخیر مفهوم آموزش بهداشت و هدفهای آن نیز گسترده تر و عمیق تر شده است.
از جمله اولین هدفهای آموزش بهداشت این است که به مردن کمک شود تا از پیدایش نارسائیهای بهداشتی جلوگیری نمایند، وضع و موقعیت تندرستی خود را در بهترین سطح ممکن حفظ کنند و در جهت بهبود تندرستی خویش، اعضای خانواده و اجتماع خود فعالیت نمایند بعبارت دیگر هدف آموزش بهداشت دستیابی به رفتارهای فردی و جمعی مناسب، در رابطه با امور و مسایل بهداشتی و بطور اختصاصی طرح ریزی و اجرای برنامه های آموزشی در زمینه بهداشت برای گروهها و قشرها و یا مسائل خاص است.
بر این اساس تمامی وسایل ممکن در راه جهت دادن به نحوه زندگی و رفتارهای منتهی به پیشگیری از بیماریها یا آسیب دیدگی و یا برقراری استانداردهای متناسب تندرستی در سطح فردی و یا گروهی بکار گرفته می شود.
سازمان بهداشت جهانی هدفهای آموزش بهداشت را به شرح زیر بیان می نماید:
الف- اطمینان از اینکه جامعه تندرستی را به عنوان یک چیز با ارزش بپذیرد.
ب- مجهز کردن افرا به دانشها و مهارتهای لازم و نفوذ در گرایشهای آنان به نحوی که بتوانند مسایل بهداشتی خویش را حل نمایند.
ج- فراهم آوردن شرایط لازم جهت رشد خدمات بهداشتی.
هرگاه بخواهیم اهداف فوق را در حالت گسترده تری مطالعه کنیم می توان مواد زیر را بعنوان اهداف آموزش بهداشت به شرح زیر بیان نمود:
1-کمک به مردم در راه نایل شدن به سلامت توسط اقدامات و فعالیتهای خود آنان به نحوی که بتوانند آمادگی قبول مسئولیت تندرستی خود و اجتماعی که در آن زندگی می کنند داشته باشند.
2-آماده کردن مردم برای استفاده صحیح از خدمات بهداشتی موجود.
3-تشویق مردم برای قبول و نگهداری عادات بهداشتی.
4-ترغیب مردم برای شرکت فعالانه در اقدامات بهداشتی بطور انفرادی و دسته جمعی به منظور حفظ سلامت خود.
5-آموزش مردم برای آگاهی آنان از نحوه پیشگیری از بیماریها.
6-تشویق مردم به تشکیل انجمنهای بهداشتی و مؤسسات بهداشتی در سراسر کشور.
7-آگاه نمودن مردم در باره خدمات طبی و بهداشتی کشور.
بطور کلی کره زمین محل استراحت کردن نیست و در تمامی موارد گرایش ها و رفتارهای ما هرچه که باشد نباید هیچگاه فراموش کنیم که زندگی چیزی است که از آن زنده خارج نخواهیم شد. معذالک اکثریت انسانها حداکثر تلاش را در به تأخیر انداختن هرچه بیشتر این خروج (مرگ) معمول خواهند کرد و آموزش بهداشت اگر افراد خودشان بخواهند، می تواند در این زمینه به همه کمک نماید.
اصول و مبانی آموزش بهداشت
5-هرکسی که می داند چه چیزی برای حفظ سلامتی مفید است می تواند در آموزش بهداشت شرکت کند.
6-آموزش بهداشت از ارتباط صحیح ایده ها و افکار تشکیل می شود.
7-همه اصول و تئوریهای تعلیم و تربیت و یادگیری کاملاً در آموزش بهداشت کاربرد دارد.
8-از آنجا که آموزش بهداشت باید در مورد سلامتی باشد، آگاهی درست در مورد سلامتی و بیماری در برقراری ارتباط یا نشر ایده ها به منظور ایجاد گرایش و رفتار لازم بسیار ضروری است.
11-افراد در هر مرحله از زندگی بایستی به طور مکرر در ارتباط با رفتارهای بهداشتی و کاربرد آنها در تغییر شرایط در هر دوره ای از زندگی آموزش ببینند.
1-آموزش بهداشت در اصل آموزش است و هدف آن تأمین رفتارهای بهداشتی مطلوب می باشد. بنابراین قبل از مشارکت فرد، گروه یا جامعه در آموزش بهداشت به منظور خاص یا برای برنامه ای، نیاز بایستی معین گردد و اگر نیاز باشد، آموزش بهداشت بیهوده خواهد بود. در خصوص برآورده کردن نیاز، ایجاد نیاز و بیداری، ایجاد علاقه و. غیره است که اصول و مفاهیم رفتاری در خصوص یادگیری و تعلیم و تربیت کاربرد دارد. هرگونه آموزش بهداشت بایستی بر پایه نیاز باشد. اگر مسئله از نظر پرسنل بهداشتی شدید و جدی بوده ولی از نظر فرد یا گروه این گونه جلوه نکند، در این صورت باید تشخیص صحیح از عوامل اثربخش مختلف (ادراک، باورها، گرایشها، تعصبات. منابع و غیره) بعمل آید.
2-آموزش بهداشت نباید به صورت تصنعی یا فرآیند آموزشی – یادگیری رسمی درآید. نکات زیادی وجود دارد که رعایت آنها آموزش بهداشت را قابل قبول و مفید خواهد ساخت. هر مربی باید فرهنگ جامعه را بشناسد و ایده های نوین را با حالت عادی و با احتیاط ارائه دهد.
اظهارات متعصبانه بویژه اگر بر خلاف باور، فرهنگ و رفتارها باشد، مورد استقبال قرار نمی گیرد. بنابراین، بهتر است از جائی که مردم قرار دارند شروع کرد و بتدریج حرفها را عنوان نمود تا از تصادم ایده ها اجتناب گردد و به درک، پذیرش و جذب ایده های جدید از طرف مردم که مربی بهداشت مایل است آموزش دهد بیانجامد.
4-آموزش، فرآیند یا هنری است که برای رشد دادن ذهن، شخصیت و جسم از طریق ضوابط برنامه ریزی شده علوم جامعه شناسی، روانشناسی مردم شناسی برای شناخت رفتار انسانی لازم است. مطالعه دقیق و کاربرد این علوم در آموزش بهداشت ضروری است چرا که آموزش بهداشت در ارتباط با افراد بتنهایی و یا در گروه و جامعه می باشد.
در فرآیند آموزشی باید به فرایند یادگیری و یاد دادن اهمیت داد. بدین منظور باید محتوای آموزشی بر پایه تشخیص عوامل روانی – اجتماعی تدوین گردد. روشهای یاد دادن و فراهم آوردن امکان یادگیری نیز بخشی از فرآیند آموزشی را تشکیل می دهد. سرانجام وسایل ارتباط جمعی نیز باید جهت تبلیغ مؤثر ایده ها با دقت تمام مورد نظر باشد.
.
6-داشتن جریان آزاد ارتباط، ضروری می باشد. ارتباط دوطرفه در آموزش بهداشت جهت کمک به برقراری برخورد صحیح و رفع شک و تردید از اهمیت خاصی برخوردار است.
9-مربی بهداشت بایستی گفتار و عمل خود را با گروهی که آموزش می دهد منطبق سازد. این امر بویژه موقعی که مربی با مردن بیسواد و فقیر برخورد کند ضروری است. او باید خود را در حد گفتگو و روابط آنها به منظور کاهش فاصله اجتماعی پایین بیاورد. این امر زمانی امکان پذیر است که بتواند خود را به گروه بشناساند و روابط متقابل، تبادل افکار، احساس، عقاید و غیره که برای ارتقاء گرایشها و رفتار لازم است ایجاد کند.
11-از آنجا که هدف نهایی در آموزش بهداشت ایجاد رفتارهای بهداشتی مطلوب است، مربی آموزش بهداشت بایستی تا حد ممکن هرگونه تلاشی را با دلیل و استدلال توأم سازد تا مخاطب قادر به جذب ایده های مربوط گردد.
برای نوآوری در هر زمینه و رشتهای، اول نیاز شما فهم صحیح از عوامل اثرگذار بر مسائل آن است. سپس باید بتوانید میان این عوامل روابطی را کشف کنید و نهایتاً با تحلیل این روابط ایده هایی نوآورانه را عرضه کنید. در واقع ایدهها برخاسته از فهم عمیق شما نسبت به مسئله است. تکنیک های خلاقیت و نوآوری به شما کمک میکنند تا تعداد ایده ها را بیشتر ویا کیفیت آنها را بالاتر ببرید:
علت نامگذاری روش استخوان ماهی شکلیست که نمودار آن بعد از جمعآوری اطلاعات پیدا میکند و شبیه به اسکلت ماهی میشود.
این تکنیک با نام Why Why هم شناخته میشود. چرا که در هر مرحله ما با یک چرا سعی میکنیم علت به وجود آورنده مسئله یا علتِ علت آن را بفهمیم. البته این روش به نام های فراوان دیگری نیز معروف است، همچون روش «علت و معلول».
میتوان کاربرد وسیعتر این روشرا در مباحث مدیریت صنعتی مشاهده کرد.
فواید استخوان ماهی:
این روش توجه ما را به ابعاد مسئله کانالیزه کرده و باعث بروز خلاقیت، افزایش کلنگری و تمرکز میشود و امکان بازبینی هوشمندانه مسئله و علل را میدهد.
این تکنیک، روابط بین علل را به شکل بصری نمایشداده و باعث میشود اهمیت نسبی آنها نیز مشخص شود.
شیوه انجام این تکنیک بسیار ساده است و میتواند در یک یا بیش از یک جلسه بهشکل گروهی یا فردی انجام شود.
ابتدا مسئله را تعریف میکنیم و داخل سر ماهی در سمت راست مینویسیم.
یک خط صاف به چپ میکشیم (که ستون فقرات ماهی است) و علل مسئله را در هر یک از تیغههای ماهی که از خط صاف منشعب شدهاند مینویسیم. در صورتی که لازم بود دقیقتر شده و عوامل جزئیتر هر تیغه را نیز اضافه کرده و این روند را تا هر سطح که لازم است ادامه میدهیم.
در نهایت به مجموعهای از عوامل که علتهای مسئلهاند میرسیم.
حالا وقت تجزیه و تحلیل شاخههاست. در این مرحله قصد ما انتخاب علتهاییست که مهمتر اند و باید به آنها توجه بیشتری در حل مسئله کرد. اکنون با دستهبندی و کانالیزه شدن ابعاد مسئله میتوانید به درک عمیقتری از آن برسید و به ابعاد پنهان آن توجه نمایید. این کانالیزه شدن اطلاعات شرایط را برای بروز خلاقیت فراهم میکند.
اسکمپر SCAMPER حروف ابتدای واژههایی سؤال انگیز است که ما را در دستیابی به ایدههای نو راهنمایی میکنند.
بهوسیله اسکمپر میتوان سؤالاتی را طرح کرد و از طریق آنها به جوانب مسئله آگاه شد.
کاربرد اسکمپر:
کاربرد اصلی این تکنیک در ایدهیابی فردی میباشد اما میتوان برای گروهها نیز بهنحوی اثر بخش از آن استفاده کرد. هدف اصلی این تکنیک به حرکت در آوردن قدرت تصور در جهات مختلف و ضروریست که از طریق پرسیدن سؤالاتی ایده بر انگیز حاصل میشود. در نهایت با افزایش ایدهها، کیفیت ایدهها نیز ارتقاء مییابد.
روش کار به این شکل است که هفت نوع سؤال با موضوعات طرح شده در اسکمپر (که پایینتر میخوانید) در مورد موضوع اصلی طرح میکنیم و به آن جواب می دهیم. سپس سؤالها و جوابها را میخوانیم؛ اگر در بین آنها موردی وجود داشت که میتوانست به یک راهحل خوب تبدیل شود یا اینکه به کمکشان محصولی جدید را ابداع کرد ویا محصول فعلی را بهبود بخشید، میتوان روی آنها فکر کرده و بیشتر رویشان کار کنیم.
واژه اسکمپر (SCAMPER) از ابتدای هفت موضوع داخل آن گرفته شده.
برای درک بهتر از این روش، برای هر موضوع اسکمپر یک سؤال هم بهعنوان مثال برای روش اسکمپر آوردهایم:
جایگزینی (Substitute)
مثلا: بهجای قانونهای فعلی، چه قانونهای دیگری میتوان وضع کرد؟
ترکیب (Combine)
مثلا: اگر این محصول را با یک محصول دیگر ترکیب کنیم، چه چیز جدیدی ساخته میشود؟
تطبیق دادن (Adapt)
مثلا: چه موضوعات و ایدههای دیگری هستند که میتوانند الهامبخش ما باشند؟
اصلاح (Modify)
مثلا: اضافه کردن چه چیزی به این محصول، آن را بهتر میکند؟
کاربرد دیگر (Put to Another Use)
مثلا: آیا میتوانیم از همین محصول در یک حوزه دیگر استفاده کنیم؟
میشود ضایعات این محصولرا بازیافت کرد و چیز جدیدی از آن ساخت؟
حذف (Eliminate)
مثلا: کدام اجزا، قانونها یا ویژگیها قابل حذف هستند؟
وارونه کردن (Reverse)مثلا: اگر این پروسه را کلا برعکس کنیم چه میشود؟
اگر ترتیب وقایع را عوض کنیم چطور؟
اگر سعی کنیم دقیقا برعکس کاری که میخواهیم بکنیم را انجام بدهیم چه اتفاقی میافتد؟
برای به خاطر سپاری واژگان SCAMPER میتوانید از عبارت فارسی «حکومت آج» هم استفاده کنید (حذف- کاربرد دیگر- وارونهسازی-مناسبکردن برای یک هدف دیگر- ترکیب- اصلاح- جایگزینی)
تکنیک شش کلاه تفکر هم در تجارت و هم خلاقیت کاربرد دارد.
در این تکنیک یک مسئله از نگاه شش سلیقه فکری بررسی میشود.
مثلا بعضی افراد دائما در حال انتقادند یا برخی دیگر بسیار مثبت نگرند؛ در شش کلاه شما کلاه تکتک این افراد را بر سر میگذارید و با عینک آنها به مسئله نگاه میکنید! این به شما کمک میکند تا مکعب یک مسئله را از شش وجه بررسی کنید.
در این روش هر کلاه یک رنگ دارد که نماد طرز فکر و منش فکری افراد است.
کاربرد تکنیک شش کلاه:
تکنیک شش کلاه به ما کمک میکند قالبهای معمول فکریمان را بشکنیم و خودرا جای دیگران بگذاریم و مثل دیگرانی که شبیه ما نیستند فکر کنیم. این قالب شکنی باعث بروز خلاقیت میشود. در نهایت شما میتوانید به یک کلنگری از مسئله دست پیدا کنید.
شیوه استفاده از شش کلاه:
روش کار این است که هر بار به سبک یکی از این کلاه ها فکر کنید و نتایج را بنویسید.
وقتی نوبت به کلاه آبی رسید کل مسئله را از نو، با نگاهی کامل شده دوباره بررسی کنید.
شش کلاه تفکر در تیم ها:
این روش به شکل تیمی نیز کاربرد دارد؛ میتوانید هریک اعضای تیم خودرا به نحوی انتخاب کنید که طرز فکرشان به سبک یکی از کلاه ها باشد. یا اینکه در جلسات به نوبت بخواهید افراد مثل یکی از کلاه ها فکر کنند.
اما کلاه های شش کلاه چگونه فکر میکنند؟
ویژگی های فکری هر یک از این شش شخصیت را از لحاظ حسی بودن یا منطقی بودن و مثبت نگری یا منفی نگری بخوانید:
کسی که کلاه سفید بر سر دارد با توجه به واقعیتها مسئله را تحلیل میکند و احساسات را دخیل نمیکند.
مثل یک رایانه است.
تمرکز او بیشتر متوجه اطلاعات و ارقام است و قضاوت و پیشداوری خودرا دخالت نمیدهد.
این فرد فقط واقعیتها را بیان میکند اما به تحلیل آنها ورود نمیکند.
فرد کلاه قرمز بیشتر متوجه جنبه های احساسی مسئله است.
وقتی این کلاه را بر سر دارید ممکن است با اینکه یک راهکار منطقیست بگویید احساس خوبی نسبت به آن ندارید! کلاه قرمز در مقابل سفید است.
سبک تفکر این کلاه به بروز نظرات منفی منطقی منجر میشود.
باید توجه داشت بیان نظرات بیمنطق منفی ارزشی ندارد.
این کلاه دلایلی از سنخ تجربه و واقعیات برای شکست ایده مطرح میکند.
در واقع این کلاه نقاط ضعف را بیان میکند. این کلاه میتوان مانع بسیاری از اشتباهات در آینده گردد.
کلاه زرد نقاط مثبت مسئله را بررسی میکند.
این کلاه فرصتها را میبیند و کمک میکند با آنها چاره اندیشی کنیم.
کلاه سبز یک فرد ساختار شکن است؛
دائما میخواهد راهحلهای نو و جدید ارائه کند و تحولی ایجاد کند.
او از تفکرات متفاوت استقبال میکند.
فرد کلاه آبی در پایان شروع به وارسی دوباره نظرات کلاههای دیگر میکند.
او به همه جوانب نگاه میکند و روشی منطقی در پیش دارد تا بتواند بهترین تصمیم را اتخاذ کند.
کلاه آبی کلنگر و با دیدی همه جانبه مسئله را بررسی میکند و همین باعث بروز خلاقیت میشود.
این روش بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است اما افراد هیچگاه گروهی در یک جلسه جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد.
کاربرد تکنیک دلفی:
فلسفه تکنیک دلفی ایناست که افراد در طوفان فکری بهعلت خجالت نمیتوانستند بعضی از ایدهها را مطرح کنند، اما در این روش افراد به صورت کلامی درگیر بحث نمیشوند.
روش تکنیک دلفی:
رئیس گروه موضوع را به همه اعلام میکند و هریک از افراد جداگانه ایدههایشان را کتبی (حتی بدون ذکر نام) برای رئیس گروه ارسال میکنند. او هم ایدهها را برای تکتک اعضا ارسال میکند و از آنان میخواهد نسبت به ایدههای پیشنهادی فکر کنند و اگر ایدهی جدیدی به نظرشان آمد اضافهکنند. این عمل چند بار تکرار میشود تا درنهایت اتفاق آرا بهدست آید.
طوفان ذهنی یکی از شیوه های برگزاری جلسات مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد.
درواقع یک جمع از طریق طوفان ذهنی می کوشند برای یک مسئله، با انباشتن تمام ایدههایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود، راه حلی بیابند.
تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر یک کودک است؛
کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. با این تفاوت که در بزرگسالی باید یآموختههایمان را زیر سؤال ببریم.
برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله میتوان از این تکنیک استفاده کرد.
استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایدههای جدیدی دست یابیم.
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حس انسان درک میشوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با خیال پردازی، عمدا فرض های به ظاهر غلطی را در نظر بگیرید! و از جنبه جدیدی به مسائل نگاه کنید. ترکیب این فرض جدید با اطلاعات الگوهای ذهنی جدیدی را می سازد که به آنها ایده های خلاقانه میگوییم!
این تکنیک خلاقیت و نوآوری انسان را مجبور میکند تا دقایقی بر خلاف قالبهای ذهنیاش فکر کند و بهمرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاهتر و مسلطتر شود. لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا میکند.
روش انجام تکنیک پی ام آی:
ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه که نه مثبت و نه منفیست، معطوف میکند. در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایا، لیست موانع و محدودیت ها و نکات منفی و لیست نکات جالب و تازهی موضوع اقدام میکند.
کاربرد این روش برای خلاقیت در مسائلیست که مشخصاند و در آنها شک و تردید نداریم.
از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که ناخودآگاه اجازه نمیدهد فکر در همه جهات حرکت کند.
مفروضات قبلی ممکن است همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شدهاند، غلط بودهباشند، مثل خطرناکبودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده؛
یا بهمرور اعتبارشان را از دست داده ویا بهخاطر تغییر شرایط بیاعتبار شدهباشند اما فرد متوجه اینتغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه میکند.
از آنجا که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن میشوند و امری درونی هستند، نمیتوانیم آنها را بهتنهایی فسخ یا از فکر خود جدا کنیم. مثل آن چاقو که نمیتواند دستهاش را ببرد.
اما شناسایی این مفروضات، اولین قدم برای تغییر آنهاست.
روش گروه اسمی
در تکنیک گروه اسمی، افراد مجاز نیستند که لفظی و شفاهی با یکدیگر تماس برقرار نمایند و گروه فقط ظاهراً وجود دارد.
باید مساله بهروشنی در ابتدای جلسه بیان و فهمیده شود.
رهبر یا سرپرست گروه، مسئله را برای شرکتکنندگان مطرح میکند و آن را روی وایت برد مینویسد.
اعضای گروه، معمولاً ۵ تا ۱۰ دقیقه فرصت خواهند داشت تا راهحلهای پیشنهادی خود را روی برگه بنویسند.
سپس بهشکل نوبتی، هر عضو یک نظر از فهرست خود را ارائه میدهد. دبیر، همزمان نظرها را روی تخته برای دیدن اعضا یادداشت میکند. فرآیند دور چرخیدن آنقدر ادامه مییابد تا همه افراد کلیه نظرهای خود را دادهباشند.
دبیر باید از ثبت نظرات تکراری خودداری کند.
چنانچه بتوان چند نظر را با هم جمع کرد، دبیر باید مطمئن شود که نظرها بههم مربوط هستند.
در طول این مرحله اعضا تشویق میشوند با شنیدن نظر یک نفر، برگردند و بهنظریات خود بیاندیشند.
همچنین همه اعضا ترغیب میشوند که نظرات جدیدی را به فهرست اضافه کنند و در دور بعد ارائه دهند.
در این زمان اعضای تیم هنوز درباره نظرهای خود بحث نمیکنند بلکه این کار به گام بعد موکول میشود.
در گام بعد:سرپرست گروه با اشاره به هر یک از ایدههای مورد بحث، از اعضا میپرسد آیا همه آنرا کاملاً فهمیدهاند.
اگر سؤالی نباشد سرپرست به ایدهی بعدی میپردازد.
باید گفتگوها مختصر باشد و نباید کسی ایدههای خود را به سایر اعضا بقبولاند.
این تکنیک در مورد مسائلی که دارای تعریف نسبتاً محدودی هستند، بیشترین کارآیی را دارد.
هنگامی که مسأله پیچیدهتر شود، یا رسیدن به یک راه حل دشوارتر باشد، تکنیکهای تعاملی ممکن است سودمندتر واقع شوند.
سینکتیکس از ریشهای یونانی به معنی فشار دادن دو چیز بهیکدگیر و یا متصلکردن چند چیز مختلف گرفتهشده.
به طور کلی فرآیند بهکارگیری این روش عبارت است از:
براتون پیش اومده برین مهمونی و سعی کنین به مهمونهای دیگه بفهمونین که خیلی باکلاس، باوقار، مبادی آداب و خلاصه کلی آدمحسابی هستین همه چی خوب پیش میره تا اینکه موقع غذا یهو یه کاری ازتون سر میزنه که دیگه نتونین سرتون رو بالا کنین!
دو هفته پیش یکی از دوستام تعریف میکرد که به صرف ناهار خونه یکی از استادهامون دعوت شده بوده. سر میز همه گرم صحبتهای پُرمغز فرهنگی بودن و اون بنده خدا هم خیلی مودب و صاف و بدون قوز سوپش رو میل میکرده و تا مغز استخوان به حرفهای اساتید محترم گوش میداده که یکهو همسر استاد از جا بلند میشه تا برای یکی از مدعوین محترم دوباره سوپ بریزه. نگاهی به ظرف سوپ میکنه و میبینه ملاقه داخلش نیست. هی «ملاقه کو، هی ملاقه کو، همین جا بود، همین الان باهاش سوپ ریختم!» راه میندازه و یکدفعه چشمش میافته به دوست ما که با لبهای غنچهشده داره سوپش رو با ملاقه سوپخوری میخوره.
همه مدعوین هم نگاه همسر استاد رو دنبال میکنن و چشمشون میافته به دوست من و ملاقه و ظرف سوپ، کمر بدون قوز و خلاصه اونا نگاه، دوست ما نگاه! دوستم میگفت «بهخدا ملاقه سوپخوری اندازه قاشقم بود. فقط اون خیلی گرد بود و قاشقم بیضی.» یواشی ملاقه رو میذاره تو بشقابش. یه لبخندی به همه میزنه، همه هم یه لبخندی بهش میزنن!
دوستم داشت همین طوری تعریف میکرد و حرص میخورد و غر میزد. هی میگفت: آبروم رفت، آبروم رفت. هر چی میکشیم از این چینیهاست. مردهشورشون رو ببرن با این قاشقهاشون. جنسهای بنجلشون کل دنیا گرفته.
ای بابا چه ربطی داره! از کجا معلوم قاشق خونه استاد ساخت چینه! تو اشتباه کردی. حالا توقع داری مائو از گور در بیاد و از طرف صنف قاشقسازان چین ازت عذرخواهی کنه؟ سخت نگیر! حالا خوبه اجداد ما با دست غذا میخوردن، هیچ ایرادی هم نداشته!
تو هم ما رو گرفتی؟ من جلوی کلی آدمحسابی سنگ رو یخ شدم. حالا داری برای ما تاریخ غذا خوردن میگی؟ آخه یه چیزی بگو با عقل جور در بیاد. اجداد ما با دست غذا میخوردن؟ بچه گیر آوردی؟ هنر نزد ایرانیان است و بس. ختم کلام.
اینم از پایان بحث شیرین ما که باعث شد به جناب قاشق علاقمند بشم و تحقیقکی دربارهاش بکنم تا به دوستم ارائه بدمش:
واقعا کسی نمی دونه که کی قاشق رو اختراع کرده. فکر کردین انسانهای اولیه با شعور مثل ما اینقدر دنبال اسم و عنوان بودن؟ همش فروتنی، همش تواضع! ببین چه خدمتی به بشریت کردن، صداش رو هم در نیاوردن. تو فکر میکنی خدمتی که این بابا با اختراع قاشق کرده کمتر از ادیسون بوده؟! همین فروتنی قدماست که ما رو شیفتهشون کرده.
قاشق رو اینجوری میساختن (از راست به چپ)
اما از شما چه پنهون تو دایرةالمعارف جهانی، اختراع قاشق رو به رومیها نسبت دادن و اختراع چنگال رو هم به یونانیان. چنانچه جناب استاد پرویز تناولی در مقاله «قاشق و چنگال در ایران» در شمارۀ ۱۰ «هنر و مردم» سال ۱۳۸۸ نمونهای از قاشق و چنگالها رو معرفی کرده و بیان فرموده که ما نیز همزمان با آنها از قاشق و چنگال استفاده میکردیم. در ضمن تو همون مقاله دو تا چنگال معرفی کرده که قدیمیتر از چنگالهای یونانیهاست و در موزۀ ملی ایران نگهداری میشه.
بابا این یونانیان و رومیان هم هر چه اختراع عهد عتیق و قبلتر از اون بوده رو به نام خودشون ثبت کردنا! من موندم اینا فیلسوف بودن یا سر دفتری داشتن! البته یه نکتهای هم هست. اینکه ما دو تا قاشق قدیمیتر از اونا داریم دلیل نمیشه که مخترع قاشق و چنگال باشیم. باید پذیرفت که استفاده از قاشق و چنگال در کل جهان باستان - چه در یونان و روم که مخترعین بهثبترسیدهی قاشق و چنگال هستن و چه در ایران و چه در سرزمینهای کهن دیگه - عمومیت نداشته. مردم، نجبا و اشراف و بقیه همه با دست غذا میخوردن.
قاشقهایی با قدمت ۲هزار سال، کشف شده در ویرانههای پمپئی در نزدیکی ناپل
قاشق در قرون وسطی
جیمز بارتر در کتاب پارسیان توضیح میده که ایرانیا در زمان پادشاهی هخامنشی از چاقو سر غذا استفاده میکردن، اونم واسهی بریدن و کندن تیکههای گوشت. و گرنه کلا غذا رو با دست میخوردن.
این هم قاشق یا ملاقهای متعلق به قرن شانزدهم
به هر حال در اروپا با پیدایش طبقه بورژوازی استفاده از قاشق و چنگال عمومیت پیدا میکنه اما هنوز بودن کسانی که دوست داشتن تو اون زمان هم با دست غذا بخورن، مثلا همین لوئی چهاردهم خودمون.
در ایران هم زمان ناصرالدین شاه استفاده از قاشق و چنگال رواج پیدا میکنه. تا قبل از اون همه بلااستثناء از وکیل و وزیر و شاه و رعیت و غیره با دست غذا میخوردن، هیچ ایرادی هم نداشته!
ناصرالدین شاه در آستانه سفر فرنگ
تا اینکه ناصرالدین شاه قصد میکنه بره سفر، اونم سفر فرنگ! و از اونجایی که صدراعظم جناب میرزا حسین خان سپهسالار آدم فرنگرفته و متجددی بوده، قبل از سفر شاه قصد میکنه غذا خوردن با کارد و چنگال و قاشق رو به شاه یاد بده تا مورد تمسخر فرنگیها قرار نگیره. به همین منظور ضیافتی طی یک هفته ترتیب میده و همه ملتزمین رکاب را شخصاً تعلیم میده:
ملتزمین رکاب شاهنشاهی قاشق دست راست! چنگال دست چپ! رجال محترم همایونی استدعا دارم، استدعا دارم، آقایون. تاجالواعظین قاشق راست، چنگال دست چپ. رجال چپ! رجال راست! وزیر دارالانشاء ننویس! چیز قابل عرضی نیست که شما می نویسید! قاشق رو به دست بگیرید آقا! امیر تومان با قاشق و دندانهات صدا در نیار آقا! زشته! ناسلامتی شما امیر تومان ممالک محروسه ایرانید! متینالسطنه شرم نکن، قاشق رو بردار! ای خداا! جناب ادیب الممالک با شمسهالشعراء سر مدح چنگال دعوا نکنید. رجال محترم.......
همین وُرکشاپ سبب خنده و تفریح شاه و زنانش را فراهم کرده بود و شاه و زنان درباری از پشت دیوارهای نازک که سوراخهایی داشت، نظارهگر تعلیم و تربیت میرزا حسین خان سپهسالار بودن.
بالاخره بعد از تلاش بی شائبه صدراعظم، شاه و درباریان تونستن برای غذا خوردن از چنگال و قاشق استفاده کنن. در همین سالها بوده که لویی پاستور میکروب رو کشف میکنه و استفاده از قاشق و چنگال واقعا رواج پیدا میکنه. ما کمکم در شهرها - و بعد روستاها - به قاشق و چنگال عادت کردیم و شدیم اینی که الان هستیم!
برای ما آدم های امروزی، اینکه غذا را در چه ظرفی و با چه وسیله ای صرف کنیم، اهمیتی به اندازه خود غذا دارد.
به همین دلیل هر روز شاهد عرضه سرویس های گوناگون غذاخوری با طرح های زیبا و جدید در بازار هستیم.
یکی از کالاهایی که استفاده از آن بسیار مرسوم است، قاشق و چنگال است و البته کارد غذاخوری. کالایی که بر خلاف گذشته گانمان هیچ کدام از ما تمایلی به عدم استفاده از آن هنگام صرف غذا نداریم و معمولا بدون قاشق و چنگال غذا نمی خوریم.
با توجه به این موضوع در این بخش ما ضمن بررسی بازار این کالا مجموعه نکاتی که هنگام خرید این کالا باید مد نظر قرار داد به شما یادآوری می کنیم.
تاریخچه قاشق و چنگال
کارد و قاشق از قدیمی ترین اختراعات بشر هستند.
می توان گفت، یکی از اولین اختراعات بشر چاقوی سنگی است. انسان های اولیه از سنگ ابزارهایی برای شکار و قطعه قطعه کردن حیوانات ساختند و همه جا این ابزار را همراه خود داشتند. تاریخچه استفاده از قاشق هم به دوران باستان می رسد.
طراحی و استفاده از چنگال خیلی دیرتر به ذهن بشر رسید؛ اما رفته رفته وارد میز غذای مردم شد.
طبق اطلاعات به دست آمده تا سال ۱۷۰۰ بیشتر مردم در هنگام صرف غذا فقط از چاقو و قاشق استفاده می کردند و ضمنا این را هم بدانیم که هیچ فرد آمریکایی در زمان انقلاب آمریکا هنوز چنگال برای غذا خوردن نداشت. سرانجام پس از قرن ها اروپاییان به قاشق و چنگال که واعظان آن را وسیله ای شریرانه و هدیه شیطان می دانستند، عادت کردند و قاشق و چنگال به طور رسمی بر سر سفره های ثروتمندان و اعیان اروپا جا باز کرد. با این حال مشهور است که برخی از پادشاهان از جمله الیزابت اول در انگلستان و لویی چهاردهم در فرانسه همچنان با دست غذا می خوردند.
نکاتی برای خرید سرویس قاشق و چنگال
تنوع بالای محصولات اگر چه موجبات افزایش قدرت انتخاب خریداران را در پی دارد؛ اما تا حدود زیادی موجب بروز سردرگمی هایی برای خریدار هنگام خرید می شود.
به همین دلیل هنگام خرید این کالا باید به نکاتی توجه شود که در این بخش ما به اختصار اشاره ای به آنها می کنیم.
بودجه خود را مشخص کنید:
این یک اصل کلی در مورد خرید تمام کالاهاست. مشخص کردن بودجه قبل از خرید موجب می شود شما دایره جست وجوی محدودتری داشته و راحت تر کالای مورد نظر را با قیمت مد نظر خریداری کنید. پس قبل از خرید از میان نمونه های ارزان قیمت، میان قیمت و گران قیمت یکی را انتخاب کنید. معمولا سرویس های کامل قاشق و چنگال ارزان، قیمتی حدود ۲۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار تومان دارند. میان قیمت ها هم قیمتی هم بین۵۰۰ هزار تا یک میلیون تومان دارند و گران قیمت ها نیز با قیمتی حدود یک میلیون تا شش میلیون و حتی بیشتر به فروش می رسند.